عزالدین قسام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نام کامل عزّالدین بن عبد القادر بن مصطفی بن یوسف بن محمد القسام
زادروز ۱۲۶۱ شمسی
زادگاه لاذقیه سوریه
وفات ۱۳۱۴ شمسی




شیخ عز الدین قسام به سال ۱۸۸۲م. در شهرک جبله واقع در نزدیکی شهر اللاذقیه در سواحل سوریه در خانواده ای با تقوی و روستایی دیده به جهان گشود. پدرش شیخ عبد القادر مصطفی قسام از کارمندان حوزه علوم شریعت اسلامی بود و مادرش حلیمه قصاب، در یک خانواده تحصیل کرده و مذهبی پرورش یافته بود. پدر قسام به کار تدریس اهتمام ویژه ای داشت. او در مکتب خانه روستا به اهالی آن قرآن کریم، زبان عربی، خط و ریاضیات آموزش می داد و با یاد دادن سرودهای دینی، روحیه جهاد و حماسه را در میان ساکنان روستا بر می انگیخت.

تحصیل و تدریس

عز الدین قسام در مکتب خانه روستا خواندن، نوشتن و تلاوت قرآن را آموخت و در این زمینه از تمامی هم سن و سالان خود برتر بود. پس از مدتی به دانشگاه الازهر مصر رفت و در جلسات درس شیخ محمد عبده شرکت کرد و بدین ترتیب روح تشنه خود را از دریای علم و معرفت سیراب کرد. قسام در اغلب جلسات درس دانشگاه شرکت می کرد و بیشتر اوقات خود را در کتابخانه ها می گذراند. وی در کنار فراگیری علم، نیز به جنبش های آزادی خواه توجه خاصی داشت. او دریافته بود که اسلام دین عزت، اقتدار، آزادگی و جهاد است.

قسام در مصر با استعمار انگلیس و سلطه آن بر ملت و ذخایر ملی این کشور آشنا شد و در همان وقت در اندیشه ضرورت مبارزه با "فئودالیسم" و نیروهای استعمارگر بود. به اعتقاد وی، این دو معضل دو روی یک سکه هستند. ظلم و ستم اگر منتشر شود، انسان ها و آبادانی ها را از بین می برد. مشاهده این گونه مسائل غیر اخلاقی وی را به شهرک جبله کشاند و خاطرات محنت های خانواده و هموطنانش اعم از بیسوادی و اوضاع وخیم اقتصادی را در ذهن او زنده کرد.

عزالدین قسام در سال ۱۹۰۶ پس از ده سال علم اندوزی و کسب معرفت در الازهر و اخذ دانشنامه از این دانشگاه به جبله بازگشت. از آنجا برای آشنا شدن با شیوه تدریس در دانشگاه های ترکیه به این کشور سفر کرد. پس از بازگشت از ترکیه مانند پدرش در مسجد سلطان بن ادهم قطب الدین به تدریس مشغول شد.

وی به کودکان روستای جبله خواندن، نوشتن، حفظ قرآن کریم و علوم حدیث آموخت و در مسجد المنصوری واقع در مرکز این روستا، نماز جمعه به پا می داشت. مردم همگی شیفته خطبه ها و نحوه تدریس وی شده بودند. طولی نکشید که شهرت و آوازه شیخ قسام در مناطق مجاور منتشر شد. وی مفاهیم اسلام را با درک عمیق و گسترده خود، به مردم تبلیغ می کرد و این گونه طرفداران بسیاری به دست آورد و در میان مردم مقام و منزلت ویژه ای پیدا کرد.

فعالیت‌های سیاسی و جهادی

مبارزه با اشغالگران فرانسه

هنگام ورود نظامیان فرانسه به سوریه در سال ۱۹۲۰، مبارزات قسام با اشغالگران در ساحل شمالی سوریه آغاز شد. ایشان و مرحوم عمر بیطار از طلایه داران جهاد مسلحانه در سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ بودند.

وی سوریه را ترک کرد. سپس خانه خود را که کل دارایی او به شمار می آمد، فروخت و با پول آن بیست و چهار قبضه تفنگ خرید. پس از آن خانواده خود را به طرف منطقه ای کوهستانی فرستاد. فرانسوی ها تلاش کردند تا با دادن پیشنهادهایی فریبنده نظیر دادن پست و مقام های عالی، شیخ را از ادامه مبارزه بازدارند، اما او به تمامی این پیشنهادها پاسخ رد داد. اصرار قسام بر مقاومت، دادگاه نظامی فرانسه در اللاذقیه را بر آن داشت تا حکم اعدام وی و شماری از یارانش را صادر کند. سپس شیخ به منظور رها شدن از تعقیب فرانسوی ها به دمشق و از آنجا به فلسطین رفت.

قسام در فلسطین

قسام و یارانش در حیفا سکونت گزیدند و خانواده های آنان در منزلی در محله قدیمی این شهر در کنار یکدیگر زندگی کردند. این محله پناهگاه کشاورزان فقیری بود که در نتیجه حمله اشغالگران، خانه های شان در روستاها تخریب و موطن مهاجران یهودی شده بود.

قسام برای بهبود اوضاع معیشتی کشاورزان، تلاش بسیاری نمود. وی با برپایی کلاس های شبانه به مبارزه با بی سوادی برخاست. اندکی نگذشت که کشاورزان ساکن منطقه شمالی و کارگران به شیخ احترام ویژه ای گذاردند و شیفته اخلاق و منش خداپسندانه وی شدند.

قسام در مدرسه اسلامی حیفا به تدریس مشغول شد و دانش آموزان را به آینده سرزمین خود در سایه اشغالگری آگاه کرد. وی با موافقت حاج محمد امین الحسینی مفتی قدس و رهبر جنبش ملی فلسطین، امام جماعت و خطیب مسجد استقلال شد. قسام با شیوه خاصی که داشت، به تنویر افکار عمومی فلسطینیان مشغول شد و آنان را از تهدیدات فراروی شان مطلع کرد و همواره این جمله را تکرار می کرد که "یهودیان برای نابودی ملت فلسطین و تشکیل دولتی یهودی تنها منتظر یک فرصت هستند". شیخ قسام در مساجد در میان نمازهای پنجگانه، جلسات درس برگزار می کرد. وی از این فرصت استفاده می کرد و مبارزان را برای نبرد آماده می کرد. وی در برنامه های خود همواره کیفیت را بر کمیت ترجیح می داد.

هنگامی که تهدیدات حمله نیروهای انگلیسی به فلسطین افزایش یافت، قسام "جمعیت جوانان مسلمان" را تاسیس کرد و در آن جوانان مسلمان را پرورش داد و آنان را از قید و بند انحراف و خودباختگی ناشی از اوضاع دشوار اقتصادی و سیاسی آن زمان آزاد و به کار و تلاش برای حمایت از میهن دعوت کرد.

وی با رهبران شهرهای مختلف فلسطین در تماس بود و از این راه توانست عده زیادی از جوانان را به سازمان جهادی خود جذب کند. قسام در سال ۱۹۳۰ مدتی در دفتر ازداوج و طلاق دادگاه حیفا فعالیت کرد و از راه آن موفق شد تا با قشرهای مختلف جامعه از جوانان گرفته تا سالخوردگان، کشاروزان، کارگران، دانشجویان و کارمندان ارتباط برقرار کند. این مساله نقش بسزایی در گسترش و توسعه دامنه سازمان جهادی او داشت.

عملیات مبارزان قسامی تنها به حمله به شهرک های اشغالی صهیونیست ها خلاصه نمی شد و همانطور که استاد امیل الغوری در کتاب خود با عنوان "فلسطین در گذر شصت سال" مطرح کرده است، این عملیات ها همچنین شامل تعقیب و شکنجه کسانی می شد که علیه ملت و مصالح آن خیانت می کردند نظیر همکاری با رژیم صهیونیستی، جاسوسی برای سازمان اطلاعات انگلیس یا فروش اراضی به یهودیان و دلالی برای آنان. مبارزه با گشتی های ارتش و پلیس، بستن راه ها و حمله به قرارگاه های ارتش و مراکز پلیس، حمله به نگهبانان شهرک های یهودی نشین و بمب گذاری، از دیگر اقدامات مبارزان قسامی شمار می آمد.

هنگامی که عملیات های قسام بسان روحی تازه در کالبد فلسطینیان دمیده شد و آنان را به تکاپو واداشت، دولت انگلیس اعلام کرد که هر کس درباره مجریان این عملیات اطلاعاتی ارائه دهد، پاداش خوبی دریافت خواهد کرد. این عملیات در واقع در دل و جان یهودیان رعب و وحشت افکنده بود. یهودیان نخستین باری بود که می دیدند علیه شان عملیات های نظامی صورت می گیرد.

دولت انگلیسی و یهود از ترس این عملیات ها جاسوس های خود را در مناطق مختلف مستقر کردند و با کمترین شک نسبت به کسی، او را بازداشت می کردند. بدین ترتیب تحرکات و فعالیت های گروه قسام با مشکلات متعددی مواجه گردید. پلیس انگلیس توانست درباره نیرو و تجهیزات نظامی و مکان عملیات این گروه اطلاعاتی جمع آوری کند.

شهادت

دکتر مصطفی کبها پژوهشگر فلسطینی در خصوص نحوه به شهادت رسیدن شیخ قسام می گوید: «نیروهای قسام در روز دوم یا سوم نوامبر سال ۱۹۳۵ از حیفا خارج شدند و به طرف کوه های کرمل در نزدیک روستاهای حیفا و جنین رفتند.» وی می افزاید که گروهی متشکل از ۱۴ مبارز به دو یگان تقسیم شدند. یگان نخست تحت فرماندهی قسام و یگان دیگر تحت فرماندهی شیخ فرحان سعدی معاون قسام قرار داشت. کبها مسائل امنیتی را عامل این تقسیم بندی اعلام و هرگونه اختلاف میان قسام و معاون خود را که به تسریع در اعلان جنگ انجامیده بود، رد کرد.

اوضاع بر وفق مراد شیخ قسام پیش نرفت، روزی یکی از هواداران شیخ به یک دستگاه خودروی گشتی انگلیس تیراندازی و بدین ترتیب عملیات نیروهای شیخ پیش از انجام نخستین مرحله نقشه لو رفت، به عبارت دیگر زمان نبرد مسلحانه را تسریع بخشید. سپس نیروهای پلیس انگلیس مبارزان قسام را در جنگل های "شیخ زید" واقع در نزدیکی "یعبد" دستگیر کردند.

این پژوهشگر فلسطینی همچنین می افزاید که با لو رفتن مخفیگاه گروه قسام و رسیدن نیروهای پلیس به آن، عده ای مزدور عرب از شیخ و طرفدارانش خواستند تا تسلیم شوند، اما شیخ هرگز تسلیم نشد و از یاران خود خواست تا افتخار شهادت را بر خواری ترجیح دهند و چنین نیز شد.

عونی فرسخ یکی از نویسندگان عرب می گوید: شهادت قسام بازتاب وسیعی در میان فلسطینیان داشت و آثار آن در تشییع باشکوه پیکر پاک این شهید در حیفا کاملا نمایان بود. پیکرهای پاک شهید قسام، شهید یوسف عبدالله زیباری و سعید عطیه المصری (از یاران نزدیک قسام) مسافت پنج کیلومتر بر دوش فلسطینیان حمل شدند و در خلال آن تشییع کنندگان بدون توجه به تیراندازی نیروهای پلیس و نظامیان انگلیسی، با آنان درگیر و بر اثر این درگیری عده ای شهید یا زخمی شدند.

منبع

عزالدین قسام، سایت رحماء.